سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بسیار یاد مرگ کند، خداوند دوستش خواهد داشت . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 90 آذر 8 , ساعت 7:39 عصر

 

همه ساله با آغاز ماه محرم دریای خروشان جمعیت را می بینی که به کوچه و خیابان ریخته و به عزاداری حضرت امام حسین علیه السلام می پردازند.مردمی که در راه امام حسین (ع) از بذل تمامی داشته های خویش نیز دریغ نمی کنند.

به راستی این سیل خروشان را چه عاملی به تکاپو در آورده است؟

چه چیز نوازندگان طبل و سنج وشیپور را، تعزیه گردان ها را، بلبلان بوستان اهل بیت عصمت را، تدارکات و پذیرایی کنندگان از عزاداران را، و .... همه و همه را به تکاپو انداخته است؟

چه انگیزه ای می تواند پیر و جوان، زن و مرد، همه و همه را اینگونه در کنار یکدیگر قرار دهد؟ و همه فریاد زنند حسین(ع).

اینان در حسین(ع) چه دیده اند؟ از عاشورا چه می دانند؟

اینان عاشورا را همان زلزله عظیم تاریخ می دانند که صف اهل حق را از باطل جدا نموده است.

عزاداری را همان عمل صالح و توحید و صبری می دانند که نمی گذارد از زیان کاران شوند.

آنها می خواهند که خداوند قدرت و نیرویی به قدم هاشان بدهد تا با امام خود تا ملاقات خدا حرکت کنند.

اگر با آنان بنشینی همه یک سخن می گویند که: ما فقط برای حسین(ع) آمده ایم.

هر کسی تلاش می کند تا در راه امام و احیای شعائر قیامش سهمی داشته باشد

گویا تمامی اهداف خلقت را در حسین(ع) می جویند.

گویا خداوند را در حسین(ع) و قیامش می بینند.

گویا تمام دین و زندگی خود را مدیون حضرتش هستند.

گویا آتش در قلب های مردم افتاده که ناله های آنها مثل شعله های آتش می ماند که جان سوز است چرا که فرزند رسول خدا(صلی ا... علیه و آله) به منزله جان آنهاست.

گویا که نفخه صور واقع شده که مردم یکپارچه مضطربند. غوغای قیامت است که بر پا شده یا اینکه هلال محرم از افق دمیده و ایام عاشورا شده است ؟

خداوندا چگونه می توان خود را در زمره عزاداران واقعی قرار دهم؟

خداوندا آیا من نیز می توانم خود را در زمره عزاداران واقعی قرار دهم؟

خداوندا آیا من نیز میتوانم مانند اینان اینگونه مخلصانه برای امامم عزاداری کنم و اشک بریزم؟

یقینا اگر معنای خلوص آنها را درک نکنم، شیطان،درونم را خانه خود خواهد کرد.

اگر معنای گریه و اشک آنها را درک نکنم، مسلما همراهی نخواهم کرد.

خداوندا آن چنان قدرتی به من عطا کن که بتوانم همانند آنها در راه امامم با تمام وجود و هستی خویش قدم گذارم.

ببین حنجره های گرفته از مدح حسین(ع) را، شانه ها و سینه های گلگون عزاداران را، دستهای تاول زده ی نوازندگان را و پاهای خسته پیران این دیار آشنا را.

خداوندا شرمساری و عذر و تقصیر مرا بپذیر که هیچگاه نتوانسته ام مانند اینان از عزاداران واقعی حضرت امام حسین(ع) باشم.

خدایا چگونه روز قیامت در چشمان رسول خدا(ص) نگاه کنم در حالی که در راه ادای حقش تلاش نکرده ام.

خداوندا توفیقم ده تا بتوانم خود را از غرور آباد نفس اماره رها کنم و در خیل سربازان حضرت سیدالشهدا داخل شوم.

می دانم سادگی و صمیمیت این جمعیت عشاق، هدیه ای الهی، در این عصر جاهلیت مدرن و پوچی های چشم نواز آن است.

پس:

برخیز! برخیز و بالا را نگاه کن! ملکوت را می گویم!همان جا که گمان می داری پرنده اندیشه است توان پرواز را نخواهد داشت. برخیز که قیامت مصلحان تاریخ و همت دلیر مردان دشت عشق، بازوان تو را فراخ ساخته است. برخیز که ملکوت نیایش شب زنده داران عشق، روح تو را پرنده کرده است.

برخیز! برخیز و پنجره ای رو به عاشورا بگشا، پنجره ای به حماسه، پنجره ای به عرفان، پنجره ای به احساس و پنجره ای به هر چه پنجره.

برخیز و پای در خنکای فرات نه تا دلت از گرمای نخل های سوزان کربلا آتش بگیرد.

برخیز و دست در خاک های تفتیده کربلا فرو بر تا به خنکای بی وفایی نامرد مردمان کوفه نفرین روانه سازی،

برخیز که برخاسته بمانی.

برخیز و نسبت به عاشورا بی تفاوت نباش.

آری

روز عاشورا بود که عرش خدا با آن عظمت از وحشت و حیرت به لرزه در آمد. اگر نه این بود که خداوند عالم، به قدرت خود نگاهداری نموده یقینا بر پا نمانده بود و ساقط شده بود.

سزاوار بود که از این مصیبت، جمیع روح ها از جسم ها مفارقت نمایند و بدن های خود را خالی بگذارند.

ای حزن و اندوه! زیاد شو بر صاحب شرافت و حسب و نسبی که در مقام جود و بخشش، زیادتی داشت بر بارانی که از ابر ببارد.

ای حزن و اندوه! زیاد شو بر آل رسول خدا که هر یک در گوشه ای از میدان بر خاک افتاده بودند و همگی در آن روز با لب تشنه شهید شدند.

ای چشم! این مصیبت، مصیبتی است که عوض اشک باید خون گریه کنی.

در این مصیبت کبرا و داهیه عظمی، کم است اشک ریختن و کم است پاره کردن پیراهن ها، جای آن دارد که جگرها پاره شود و از هم بپاشد.

آری! آن زمان که فریاد سرخ خون از گلوی عاشورا برخاست، پژواکی در قله های بلند اعصار وقرون در افتاد که تا آن سوی مرز ابدیت طنین افکند و در سینه سوزان عاشقان ایثار و شهادت جاودانه شد.

اما

عاشورا فقط برای سوختن نیست، برای حرکت هم است. باید از حسین تا خدا پل بزنیم.

اگر گوش کنیم هنوز هم کسی هست که هر صبح و شام به جان ها فریاد می زند که «هل من ناصر ینصرنی».

هنوز هم هست، مهدی فاطمه، پسر در دانه حضرت زهرا(سلام اله علیها) منتظر جواب ماست.

اگر نیک بنگریم هر روز می توانیم به اماممان لبیک گوییم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ